You are currently browsing the monthly archive for جون 2009.

نوجوان که بودم، معلم تعلیمات دینیمان روزی در باب نشانه های ایمان و طهارت درون، بحثی را آغاز کرد و اینگونه ادامه داد:«عزیزان عنایت بفرمایند، بر اساس روایات موجود، یکی از نشانه های ایمان و تقوا و پاکی ضمیر، چهره آرام و دلنشین است. بواقع، آرامش و زیبایی و صفای درون در صاحبان این خصایص، نمود بیرونی می یابد و اینگونه است که این افراد، چهره ای أرام و زیبا دارند. در مقابل انسانهای آلوده ضمیر که درون زشت و ناپاکی دارند را نیز، چهرهایی نا زیبا است که منعکس کننده ویژگیهای درونی شان است». این روزها که ایرانمان روزهای تاریخی را می گذراند و چهره های بازیگران سیاسی کشور هر روز به دفعات، در سایتهای خبری دیده می شوند، ناخود آگاه ذهنم در کتابخانه حافظه ام چرخی زد و این خاطره را از لابلای دفترچه خاک نشسته خاطرات دوران کودکی یافت. با نگاهی به  تصاویر زیر، شاید بتوان بر میزان اعتبار آن جمله آموزگار دینی، قضاوتی داشت. جمله را بیاد آورید و همزمان به چهره های زیر بنگرید. آیا میتوان دریافت که چه کسی، در کدام دسته میگنجند؟! آیا آین نظریه فاقد اعتبار است؟

ayatollah-ali-khamenei

علی خامنه ای

ahmadinejad

محمود احمدی نژاد

jannati

احمد جنتی

Amad_khatami_2

احمد خاتمی

mesbahyazdi-2

محمد تقی مصباح یزدی

Mir-Hossein-Mousavi

میرحسین موسوی

Mideast Iran Presidential Elections

محمد خاتمی

mehdi_karroubi

مهدی کروبی

از طریق اینترنت با برادرم در ایران  گپ میزدم. بی خبر بود از اکثر اتفاقاتی که این روزها در تهران می افتد. پرسید چه میکنی؟ گفتم که داشتم فیلم مصاحبه پزشک ندا را از بی بی سی میدیدم. پرسید: ندا دیگر کیست؟ با تعجب پرسیدم: مگر ندا را نمی شناسی؟ پاسخ داد که نه، ما اینجا فقط دروغ میشنویم و میبینیم. این را می دانستم. خفقانی که رژیم بر کشور حاکم کرده، شاید شبیهش را در کره شمالی و زیمبابوه بتوان دید و سراغ گرفت. دل انسان میگیرد، احساس پوچی میکند اینجا از این بیخبری، این را او گفت. پرسید: شنیده ای که دختر فلانی را که در تهران دانشجوست، کتک زده اند؟ پرسیدم دختر که؟ او که پدرش عمرش را وقف خدمت به کشور کرده است. شنوایی هر دو گوشش را در جنگ از دست داده و بدنش پر است از آثار بجا مانده از ترکش های خمپاره! او که سردار بازنشسته سپاه است! گفت آری، دختر او! تعریف کرد که نیمه های شب وارد خوابگاهشان میشوند و دخترکان معصوم را ازتختخوابهاشان بیرون میکشند و با همان لباسهای خوابشان به درون محوطه خوابگاه می برند و به صف میکنند و کتک میزنند. نیازی به پرسیدن این سوال نبود که چه کسانی چنین عمل بیشرمانه ای را مرتکب شده اند، که جوابش را می دانستم. لباس شخصیها! همانانی که تار موی بیرون آمده زنان و دختران بینوا را بر نمی تابند. همانانی که وقتی سرورشان به نماز می ایستد بر روی سنگ فرشهای شهر که هنوز بوی خون جوانان وطن میدهد می ایستند و به او اقتدا میکنند. همانان که وقتی مقتدایشان اشک تمساح میریزد با او میگریند و نعره هاشان گوش فلک را می آزارد. همانها که بر پشت بامهای مساجدی که بایستی مامن و پناهگاه انسانها باشد، می ایستند و خون حق طلبان و حقیقت جویان را به ناحق، بر آسفالاتهای داغ اینروزهای تهران میریزند. آری وقتی فرزندان سرداران جنگ، از تعرض دژخیمان ولی فقیه در امان نیستند، مردم کوچه و بازار را که پناهی نیست؟ روزگار ایرانیان را سیاه کرده اند، سیاه دلان سیاه پوش سیاه اندیش!

در پست های قبلی ام بدفاع از موسوی پرداختم و نوشتم که او شایسته ترین فرد از میان چهار نامزد ریاست جمهوری است. هر روز که میگذرد، بیش از پیش به انتخابم می بالم و به آن افتخار میکنم چرا که موسوی علیرغم تنهایی، یک تنه در برابر استبداد و خودکامگی خامنه ای ایستاده است. به راستی که چه شجاعانه در حکومتی که استبداد دینی عرصه را بر هر انسان آزاده ای تنگ کرده، قد علم کرده و فریاد میزند که دروغ و خرافه تار و پود نظام را در برگرفته و فساد و له کردن مقام و منزلت انسانها، عادت  روزمره صاحب منصبانش شده است. او برخاست و چه زیبا سیل انسانهای حق طلب با او براه افتاد و همراهش شد. او مردانه در برابر یکه تازی های رهبر جمهوری اسلامی ایستاد و مردم که گویی سالها تشنه صداقت بودند، همراهش شدند. اینک که خامنه ای اوباشش را راهی خیابان های شهر کرده تا ندای هر منادی حق را خاموش سازد و همه مدعیان تغییر و اصلاح، در سکوتی مرگبار بسر میبرند، موسوی است که شجاعانه همپای مردمانی که برایش از جان مایه گذاشته اند ایستاده و در برابر تشرهای رهبر پا پس نمی گذارد و دنیا را متحیر شجاعت و مردانگی خود کرده است. حال میتوان دریافت که چرا خامنه ای حاضر شد به قیمت از دست رفتن مشروعیتش و به بهای از خود راندن دوستان و یاران قدیمی، مانع از بر سر کار آمدن موسوی شود. موسوی بهتر از هر کس دیگری خامنه ای را میشناسد و یک بار نیز در مناظره اش با کروبی به صراحت گفت که در سرسختی، همان موسوی سالهای دور است. خامنه ای مخاطب این کلام موسوی بود. او میرفت تا به چالشی جدی در برابر خودکامگی ها و زیاده خواهی های او و بخش های غیر منتخب نظام تبدیل شود، که همواره از رانت های دولت در جهت فربه کردن خود بهره میجسته اند. بنیادهای اقتصادی زیر نظر رهبر و شاخه های اقتصادی سپاه که بدون رعایت ضوابط قانونی با رشدی سرطانی در تمامی عرصه های اقتصادی کشور نفوذ کرده اند و بدنه نحیف اقتصاد کشور را هر روز ضعیف تر میکنند و درآمد های افسانه ای خود را در جهت پیشبرد اهداف رهبر هزینه میکنند، با وجود رییس جمهوری که قانونگرایی را شعار اصلی خود کرده بود و سرسختانه پیگیر مطالبات ملت بود، خود را در پرتگاه میدیند.

اما وضعیتی که خامنه ای اینک در آن گرفتار است، ناشی از خطای استراتژیکی است که مرتکب شده است. این خطا در عدم برآورد صحیح دو مورد بود: ۱- سرسختی و پایمردی موسوی ۲- ایستادگی مردم . اینک هر حرکتی که خامنه ای انجام دهد، چه تایید انتخابات از سوی شورای نگهبان و چه ابطال آن، هیچ کدام این خطا را جبران نخواهد نمود و مشروعیت از دست رفته اش باز نخواهد گشت. در مقابل موسوی اگر چه به پستی که سزاوار او و ملت ایران  بود نرسیده است، اما جایگاهی ابدی در تاریخ این مرز و بوم یافته است.

mir-hossein-mousavi-2009-3-10-13-31

نصف روز از وقتمان را گذاشتیم تا به نزدیکترین شعبه اخذ رای برویم تا رای مان را برای اصلاح به صندوق بیاندازیم. به محل اخذ رای که رستورانی ایرانی بود رسیدیم، جوانانی را در صف رای دیدیم، اکثرا مانند خودمان دانشجو بودند. با دوتایشان که صحبت کردیم به ما گفتند که استاد دانشگاه اند و چهار ساعت رانندگی کردند تا بیایند و رایشان را به اصلاحات بدهند. منتی بر کسی نیست وقتی در داخل کشور کسانی  شب و روز نخوابیدند، کار کردند و از جان مایه گذاشتند تا این جرثومه مکر و دروغ برای همیشه برود. وقتی برگشتیم، شتابان به سراغ سایتهای خبری رفتیم تا ببینیم اوضاع چگونه است. سایتهای اصلاح طلب خبر از پیروزی میدادند، اما سایتهای نزدیک به اصولگرایان از پیروزی قاطع احمدی نژاد میگفتند. شور عجیبی بر دلمان افتاد، چرا که خاطرات سال ۸۴ تداعی شد که هنوز ساعاتی از زمان پایان رای گیری نگذشته،  کیهان او را پیروز انتخابات اعلام کرده بود. اینک اما شرایط بسیار پیچیده تر است. اوضاع کشورم شدیدا نگرانم میکند.

دوران انتخابات و حوادث آن را در ذهنم مرور میکنم. حالا بهتر و شفافتر میتوان اتفاقاتی که افتاده را به هم وصل کرد و به نتایجی رسید. حمله احمدی نژاد به «استوانه»های نظام آیا بدون حمایت پشت پرده علی خامنه ای قابل تصور می باشد؟ آیا اگر احمدی نژاد یقین به در آمدن نامش از صندوق های رای نداشت، هیچگاه چنان بی محابا به یاران نزدیک خمینی می تاخت؟ آیا پوزخندهایی که احمدی نژاد در مناظره ها نثار حریفانش میکرده، بدون اطمینان خاطر از این امر بوده که خامنه ای سگ دربارش را وفادار یافته و نظر بر انتصاب مجددش دارد؟ مانور پلیس امنیت در بعد از ظهر روزی که ایرانیان متفق القول برای مهار این سگ هار به میدان آمده بودند، آیا گواه بر این نیست که نتایج ،از قبل طراحی و مشخص شده بوده است؟

دیگر شکی نیست که خامنه ای در حال تسویه حساب با همه آنانی است که زمانی خون به دلش کردند، موسوی  و هاشمی هردو در مقاطعی در برابر خودکامگی هایش قد علم کردند، موسوی در دوران نخست وزیری و هاشمی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۷۶ با مقاومتش در برابر تلاش برای تقلب.

به آنانی که در مناظره ها، مصاحبه ها  و سخنرانیهاشان خود را مرد عمل می نامیدند و ادعای شهامت برای تغییر وضع موجود و ایستادگی در برابر بحرانها داشتند باید نهیب زد که اینک زمان عمل است. اگر مردید و ذره ای غیرت در وجودتان هست  بر خیزید. به خاطر همه آنها که شب و روزشان را برای شما سیاه کردند و خون دل خوردند و اینک از فرط اندوه خواب بر دیدگانشان نمی آید. آیا هنوز شک دارید که بازیگردان این صحنه ها کیست؟ تا کی میخواهید سر در لاک مصلحت فرو برید و دم بر نیاورید؟ چرا نمی خواهید بپذیرید که اوست که یک تنه در برابر اراده میلیونها ایرانی ایستاده و خواسته اش را بر ملتی تحمیل میکند؟ اینک شمایید و آزمونی تاریخی که پیروزی و یا شکست در آن، میتواند مسیر حرکت ملتی را تغییر دهد. خیانت به اعتماد مردمی که برای شما به میدان آمدند و از همه چیزشان گذشتند هرگز بخشودنی نخواهد بود.

اما به دوستان همراه!  حافظه ام را که مرور میکنم، نه خیلی دور دستها بلکه چند سال پیش زمانی که دیکتاتور عراق در انتخاباتی «دمکراتیک» با ۹۹/۹ درصد آرا به رهبری عراق برگزیده شد. همان ۹۹/۹ درصد مردم چند سال بعد، مجسمه او را از میدان اصلی بغداد به پایین کشیدند و بر روی عکسش ادرار کردند.

فرید زکریا که از تحلیل گران سرشناس مسایل سیاسی و از مجریان شبکه معروف CNN می باشد، در برنامه (GPS (GLOBAL PUBLIC SQUARE به مناظره  رییس جمهور محمود احمدی نژاد و رقیب اصلی اش، میرحسین موسوی، نخست وزیر سابق که بعنوان یک اصلاح طلب شناخته میشود، می پردازد و می افزاید: این جلوه ای متحیر کننده از دموکراسی در ایران، کشوری که در آن، روحانیون محافظه کار حکومت میکنند، می باشد. وی می افزاید: موسوی صدای مخالفانی است که در گذشته به آنها اجازه دسترسی به تریبون های عمومی داده نمی شده ، تا آنچه را که او در اینجا میگوید، به زبان آورند. در ادامه، بخشی از مناظره موسوی و احمدی نژاد به نمایش در می آید که در آن موسوی ضمن حمله به سیاست خارجی دولت احمدی نژاد از مردم می خواهد که اگر خواستار تغییر هستند به او رای دهند تا شرایط را به گونه ای تغییر دهد تا رییس جمهور نتواند دیگران را بی آبرو کند. زکریا در ادامه میگوید: آنچنان که می بینید، احمدی نژاد در موضع دفاعی قرار داده شده است. البته او نیز چند ضربه به حریف زد. اما حقایقی که موسوی در این نشست مطرح کرد میتواند به این معنا باشد که روحانیون کشور–همانانی که در واقع از آغاز انقلاب تا کنون بر ایران حکمرانی کرده اند– احمدی نژاد را ضعیف می بینند و انتظار دارند تا او با عدم کسب رای لازم،  مسند ریاست جمهوری را در روز جمعه ترک کند. در ادامه، بخشی از سخنان احمدی نژاد در مناظره پخش شد که در آن احمدی نژاد ادعا میکند که او در حال جنگ با مجموعه ای به رهبری رفسنجانی و همکاری موسوی و خاتمی است نه فقط موسوی تنها. زکریا ادامه میدهد: رئیس جمهور چیزی را تایید میکند که که کسانی که از نزدیک مسائل ایران را دنبال میکنند همواره به آن مظنون بوده اند، اینکه احمدی نژاد، مورد پسند تشکیلات روحانی حکومت نیست. او در اینجا مستقیما سه رهبر بلند پایه از این گروه را نشانه رفته است. زکریا اضافه میکند: محبوبیت احمدی نژاد همواره از میان مردم کوچه و بازار بوده است، چرا که او انسان ساده و روراستی از میان مردم انگاشته می شده است، و اینکه او در حال ترقی به سطحی بالاتر از ساختار روحانیت است (او وارد حریم قدرت روحانیون شده است) و سعی میکند تا مستقیما به مردم متصل شود. اگر این روش احمدی نژاد به نتیجه نرسد، این برای بسیاری غافلگیر کننده خواهد بود. این یک واقعه تاریخی خواهد بود، چرا که برای اولین بار پس از انقلاب، رئیس جمهوری که قدرت را در ایران بدست دارد، برای بار دوم انتخاب نمی شود.

امشب بسیاری خون گریستند از اینکه ملتی با فرهنگ و تاریخی کهن چون ایران را رییسی است با ادبیات و ادبی در حد ارازل و اوباش. این ننگ هرگز از تاریخ کشورمان پاک نخواهد شد.

موسوی بخشهایی از بغض های فرو خورده  یک ملت را امشب فریاد کرد، اما بغضهای فراوان دیگری هنوز در سینه ها باقی است. گویا ادب ، متانت و فهم بالای مهندس، راه را بر رها کردن بغضها سد کرده بود. مهندس حرفهای زیادی را ناگفته گذاشت  شاید به این دلیل که نخواست بیش از این با بی ادبی چون احمدی نژاد همکلام شود.او «چیز»های زیادی گفت، اما چیزهایی را هم نگفته گذاشت.

آنجا که احمدی نژاد که در سیمایش ترس از شکست هویدا بود و به همه اسلافش و در راس آن  هاشمی حمله میبرد و آن دوران را ریشه و سرآغاز همه مشکلات و فسادهایی می دانست که دامن گیر کشور شده است، مهندس از او نپرسید که چگونه او حاضر شده بود استاندار چنان دولتی شود.  آنجا که احمدی نژاد به موسوی اتهام استفاده از بازیگر در فیلم تبلیغاتی اش را وارد کرد، مهندس از او نپرسید که در فیلم او دو بازیگر موتور سوار چه میکردند. مهندس حتی حرفی از هاله نور احمدی نژاد هم نزد. او نپرسید که چگونه احمدی نژاد به خود اجازه میدهد روشنفکران را بزغاله بنامد. او از نام و نشان نوجوان دانشمند اتمی که انرژی هسته ای را در منزلش آزاد کرده بود، نپرسید. وقتی احمدی نژاد همه پرده های ادب و انسانیت را درید و عکس زهرا رهنورد را پیش چشمان حیرت زده مهندس بدست گرفت تا بسان کودکان بپرسد بگویم؟ بگویم؟ موسوی از احمدی نژاد سوال نکرد که چگونه او مدرک دکترایش را در حالی که همزمان استاندار استان تازه تاسیس اردبیل بود اخذ کرد؟ مهندس حتی  نپرسید چه شد که او برخلاف روزهای نخستین ریاست جمهوریش دیگر با پروازهای عادی و به همراه مسافرین عادی به سفرهای استانیش نمیرود؟ و کجا رفت ژست همراهی با مردم کوچه و بازار  با عدم استفاده از هواپیمای تشریفاتی؟ از مصاحبه چهار سال پیشش در مورد مشکل موی جوانان و تناسب آن با بگیر و ببندهای گشتهای ارشاد مهندس هیچ سوالی نپرسید. از دستگیری بدون دلیل رکسانا صابری توسط وزارت اطلاعاتش و هزینه سیاسی  که این بیخردی برای کشور داشته سوالی نکرد. از نشستن خفت بار احمدی نژاد در زیر نام جعلی خلیج ع.ر.ب.ی صحبتی به میان نکشید. از میلیونها و میلیاردها تومانی که در زمان ریاست او بر شهرداری و دولت گم شده، موسوی سوالی نکرد و نهایتا از تراول چکهایی که اینروزها سخاوتمندانه بین اصناف مختلف توزیع میشود هم هیچ حرفی نزد. اینها را مهندس بهتر از هر کسی میدانست اما چرا اینها را نگفت؟ به زعم من او انتظار اینهم پرده دری و وقاحت را نداشت آنهم از کسی که عنوان ریاست کشور ایران را یدک میکشد. او حکایتهایی از دریدگی احمدی نژاد شنیده بود اما باور نداشت که این فرد، تا این حد بی محابا به هر کسی که با او همراه و همگام نیست تهمت و افترا وارد کند و پرده های ادب و نزاکت را اینگونه بدرد.

450814_orig

در عین حال مهندس با هوشیاری به دام احمدی نژاد نیفتاد. در حالیکه احمدی نژاد گویا خود را برای مناظره با هاشمی آماده کرده بود و ضخامت مدارکی که با خود به همراه آورده بود گواه بر این امر بود، اتهاماتی جدی را به دولت سازندگی و رییس و فرزندانش وارد ساخت، موسوی با تیزهوشی و بدون وارد شدن به این دام، با ذکر اینکه آنها خود بایستی به اتهامات او پاسخ دهند، تنها به طرح ایرادات و انتقاد های خود پرداخت و احمدی نژاد را ناکام گذاشت.

به باور من موسوی از این جهت خوش اقبال نیز بود که مناظره را به قید قرعه، احمدی نژاد آغاز کرد و او از همان آغاز نشان داد که شمشیر را از رو بسته است. در غیر اینصورت،اگر موسوی آغازگر مناظره میبود، با متانت و ادبی که از موسوی میشناسیم، بعید بود او انتقاد های تندش را از همان ابتدا طرح کند و این میتوانست به اتلاف ده دقیقه اول مناظره به نفع احمدی نژاد بیانجامد. در اینصورت آن ده دقیقه طوفانی پایانی را شاهد نمی بودیم و برنده مناظره میتوانست احمدی نژاد باشد. اینک پس از این مناظره آتشین که بدون شک، برنده ای جز موسوی نداشت، به نظر میرسد  پیروزی موسوی در انتخابات در حال شکل گیریست. گمانم براین بود که پس از کیش شدن احمدی نژاد با فیلمی که مجیدی برای موسوی ساخته بود، معجزه هزاره سوم، در فیلم دوم موسوی مات شود، اما او منتظر آن هم نماند و با انتحار سیاسی و اخلاقی که در این مناظره انجام داد، کار خود را یکسره نمود. امشب احمدی نژاد همانند کسی بود که در حال غرق شدن، به هرچه که اطرافش است حتی خاشاک شناور روی آب چنگ می اندازد تا نجات یابد اما بدون شک آن علفها و لجن ها، کمکی نخواهند کرد و با او به اعماق اقیانوس خواهند رفت، شک نکنید.

جون 2009
د س چ پ ج ش ی
1234567
891011121314
15161718192021
22232425262728
2930