You are currently browsing the category archive for the ‘Uncategorized’ category.

انتخابات دهم ریاست جمهوری، کشور را در شرایط منحصر به فردی قرار داده است. شکافهای موجود در ساختار قدرت که در طی حیات جمهوری اسلامی همواره انکار شده بودند، اینک بوضوح رخ نمایانده اند. صفوف موافقان و مخالفان رهبر، بطور کامل از هم جدا شده اند. در این شرایط، بسیاری، وقایع کشور را با جریانات سالهای آغازین انقلاب که در پی طرد مجاهدین و سایر گروه های دخیل در انقلاب ۵۷ شکل گرفت، مقایسه میکنند. جریانات اوائل انقلاب، اگرچه در آغاز تهدید جدی برای نظام نوپای تحت حاکمیت ولایت فقیه محسوب می شد، اما نمیتوان نقش سه عامل مهم را در موفقیت نظام در سرکوب آن حرکتها نادیده گرفت: نخست، رهبری کاریزماتیک آیت الله خمینی و نفوذ او در لایه های پایین دست اجتماعی، که هر سخنی را از او به مثابه سخنی الهی می پذیرفتند. دوم،  شرایط ویژه کشور در پی جنگ تحمیلی که زمینه مناسب را جهت سرکوب گسترده به بهانه تضعیف نهادهای داخلی در برابر دشمن خارجی ، فراهم آورده بود و سوم، عدم دسترسی گروه های مخالف به ابزار ارتباطی گسترده، به منظور ساماندهی و هدایت حرکت ها و فعالیت هایشان. نگاهی به حوادث اخیر و مقایسه آن با جریانات یاد شده در سالهای آغازین انقلاب ایران، گویای آنست که جنبشی که پس از انتخابات خرداد ماه ۸۸ در ایران پا به عرصه وجود نهاده، دست کم، پایانی مشابه وقایع گذشته نخواهد داشت، چرا که در زمان کنونی بستر لازم برای برخوردی مشابه آنچه در گذشته صورت داده، برای نظام  فراهم نیست. در کنار این موارد، شرایط بد اقتصادی کشور را نیز میتوان به بازدارنده ای مضاعف در برخورد گسترده با مخالفان ارزیابی کرد. در واقع اینک بر خلاف سالهای نخستین انقلاب که بازارهای کشور هنوز مملو از کالاهای ارزان خریداری شده توسط شاه بودند و اقتصاد هنوز تبعات جنگ و سو مدیریت حاکمان را بخود ندیده بود، ضعف مدیریت و حیف و میل درآمدهای افسانه ای نفتی در سالهای اخیر، کشور را تا لبه پرتگاه شورشهای اجتماعی پیش برده است.همه این موارد، به علاوه فشارهای خارجی، دست به دست هم داده اند تا حاکمیت، در برخورد با مخالفان و سرکوب و اعدام آنان، آنگونه که در طی تاریخ ۳۰ ساله خود در مواردی بدان دست زده است، دچار ناتوانی گردد.

در آنسوی میدان اما جنبش سبز در موقعیتی برتر قرار دارد. یکی از مزیت هایی که جنبش سبز از آن بهره می برد، مزیت زیستن در عصر ارتباطات  است. عصری که در آن تصاویر کشتار جوانان پیش از آنکه پیکرشان از زمین برداشته شود، در معرض دید جهانیان قرار میگیرد.  ابزارهای نوین ارتباطی، پیامک، تویتر، فیس بوک و شبکه های گسترده مجازی، فرصتی طلایی را در اختیار جنبش قرار داده است تا بتواند تا حد زیادی خلا رهبری را پر نماید. در واقع، برایند اندیشه های عناصر جنبش، که عمدتا از فرهیختگان جامعه اند، این جنبش را رهبری میکند و این چیزی است که این جنبش را به یکی از مدرنترین جنبشهای دموکراسی خواهی در دنیا بدل کرده است. استفاده از تاکتیک های مدرن در مبارزه بدون خشونت و امکان تغییر این تاکتیک ها در هر لحظه، از ویژگیهای دیگر جنبش است. این سخنی گزافه نیست که هوشمندی جنبش را باید مدیون بالاتر بودن متوسط ضریب هوشی جنبش سبز نسبت به ضریب هوشی طرف مقابل دانست، وقتی که به گفته نماینده ولی فقیه در دانشگاهها بیش از ۷۰ درصد دانشگاهیان در جبهه سبز قرار گرفته اند.

در مقابل، حاکمیت تنها راه برخورد را بهره گیری از احساسات مذهبی بخشهای سنتی جامعه که از امکان دسترسی به حقایق محروم گردیده اند، یافته است. تحریف وقایع عاشورای ۸۸ و تحریک احساسات دینی مردم، با نسبت دادن بی حرمتی به باورهای دینی مردم به معترضین، دلیلی روشن بر این مدعاست. به یقین جنبش سبز، هم از هوش و هم از نیرو و توان کافی در جهت خنثی کردن این تنها حربه نظام برخوردار است. تزریق اطلاعات درست به بدنه کم اطلاع تر جامعه که ۲۴ ساعته زیر بمباران تبلیغاتی نظام اند، موثرترین راه در این مسیر می باشد. حرکتی که اخیرا با تجمیع و تکثیر فیلم های ضبط شده در روز عاشورا از جنایات رخ داده در آن روز آغاز گردیده است، پادزهری است بر زهری که صدا و سیما و رسانه های جمعی نظام، با انتشار اخبار تحریف شده، بطور مدام بر پیکره جامعه تزریق میکنند. جنبش با شناسایی به موقع ترفندهای حریف و استفاده از خرد جمعی که از ویژگیهای جنبش است،  به آسانی قادر است موانع را از پیش پا بردارد و به لایه های اجتماعی که هنوز در جبهه مقابلند و یا هنوز به حرکت در نیامده اند دسترسی پیدا کند. این نفوذ مستلزم آگاهی بخشی و اطلاع رسانی است. در کنار آن، دوری از خشونت و حاکمیت منطق بجای احساسات، در حرکتها اجتماعی بویژه راهپیمایی ها و تحصن ها، به یقین نتایج بهتر و مفید تری را برای جنبش به ارمغان خواهد آورد. با بررسی ویژگیهای اجتماعی و فرهنگی ایرانیان، به این حقیقت میتوان رسید که مردم همواره حامیان آرامش و مظلومیت بوده اند. به عنوان نمونه میتوان به احترام و علاقه بیشتر شیعیان کشور نسبت به شهدای کربلا اشاره کرد که در حقیقت برآمده از مظلومیت شهدا و نحوه شهادت آنان و خشونتی است که جبهه یزید نسبت به امام حسین و یارانش به خرج داد. بنابراین رمز بقای جنبش سبز تبری جستن از خشونت است هرچند حاکمان همه ابزارها و ترفندهای خویش را در جهت تحریک جنبش به استفاده از خشونت بکار گیرد.

امروز، یعنی فردای مراسم مضحک استقبال از «امام» کاغذی، خبر رسید که کارگری زیر بار فشار روانی ناشی از اخراج و بیکاری در محوطه خودروسازی بهمن، یعنی همان ماهی که ۳۳ سال پیش «امام» غیر کاغذی در آن،  به کشور بازگشت،  جان خود را گرفت. سؤال این است که آیا نمیشد هزینه مراسمی که جز تمسخر امامتان فایده ای  نداشته را صرف زندگی این جوان  کرد تا چنین آتش بر زندگی خانواده ای زده نشود؟ چقدر در کشورم جان انسانها بی ارزش شده است؟ کجاست غیرت ما که تلنگری باشد تا یادمان آید که خودسوزی جوان دست فروشی در گوشه ای از کشور تونس، دودمان دیکتاتوری آن کشور یعنی بن علی، و دیکتاتورهای منطقه، مبارک و قذافی را به باد داد و بهار عربی را موجب شد که دامنه اش تا پشت مرزهای کشور مان گسترش یافته است. به راستی ما را چه شده است؟

حال عجیبی بود دیدن اصغر فرهادی و پیمان معادی، کارگردان و بازیگر فیلم  جدایی نادر از سیمین (A Separation)، در بالای سکوی مراسم معتبر گلدن گلب به عنوان برنده بهترین فیلم خارجی این جشنواره معتبر جهانی درحالی که فرهادی جایزه در دست داشت و بیش از همه از مردم کشورش ستایش میکرد. احساس غرور زمانی بیشتر میشد که در حین صحبتهای کوتاه و پر معنای فرهادی، دوربینهای تلویزیونی چهره ستاره های دنیای سینما را به صورت کلوز آپ نشان میداد، برد پیت و آنجلینا جولی، دی کاپریو و بقیه … چقدر زیبا بود پس از این همه اخبار شومی که از ایران هر روز بر صدر اخبار دنیا دیده ایم، دنیا چهره دیگری از ایران و اینبار از مردم ایران دید و از سوی دیگر دل مردم ما، پس از مدتها شاد شد. فرهادی واقعا گل کاشت، دست مریزاد…

دنیا، سینمای مستقل ایران را ارج می نهد و دولت ایران، خانه سینمای مستقل را خراب می کند! مردم ما خوب می فهمند دشمن فرهنگ و هنر و پیشرفت ایران کیست.

حرف زیادی در مورد سیاست خارجی در رقابت انتخاباتی جمهوری خواهان وجود ندارد و احتمالا شما نیز متوجه این موضوع شده اید، بجز یک مورد. همه در باره قدرت تازه ایران و شهامتش حرف میزندد، از آزمایش موشکی اش، پیشرفتش در برنامه هسته ای و فعالیت هایش در عراق.
 میت رامنی، کاندیدای پیشتاز جمهوریخواهان [ برای ریاست جمهوری]، ایران را “بزرگترین تهدیدی که جهان در دهه آینده با آن روبرو است” توصیف میکند. در واقع، داستان واقعی از این قرار است که ایران ضعیف است و در حال ضعیف تر شدن است. تحریم ها، اقتصاد ایران را به سمت سقوط برده است. سیستم سیاسی،  شکسته شده و در حال خرد شدن است. خارج از کشور، نزدیکترین متحد و تقریبا تنها حامی رژیم – سوریه – خود در حال خرد شدن است. حکومتهای پادشاهی خلیج فارس ، علیه ایران متحد شده اند و روابطشان را با واشنگتن مستحکم کرده اند. هفته گذشته، عربستان سعودی، بزرگترین معامله تاریخی  خرید سلاح های امریکایی خود را انجام داد. در همین حال، اروپا میرود تا تحریمهای شدیدتری را علیه تهران به تصویب برساند.

ساده ترین معیار قدرت ایران، پول رایج آن است. زمانی که اوباما رئیس جمهور شد، می توانستید با یک دلار ۹،۷۰۰ ریال بخرید. از آن پس، دلار در برابر ریال، ۶۰ درصد گرانتر شده است. به این معنی که این هفته با یک دلار میشد ۱۵،۶۰۰ ریال خرید. رئیس جمهور ایران، محمود احمدی نژاد اخیرا به مجلس گفت که تحریم های اخیر “گسترده ترین تحریم ها تا به امروز” بوده و اینکه “این سنگین ترین تهاجم اقتصادی به یک کشور در تاریخ است … هر روز، تمامی فعالیت های بانکی و اقتصادی ما و توافقات ما، بازرسی و بلوکه میشود”. این هفته، رویتر گزارش داد که بهای مواد غذایی در چند ماه گذشته  ۴۰ درصد افزایش یافته است .

واکنش تهران به  تحریم هایی که بر صادرات نفت آن تاثیر میگذارد، نشان دهنده درماندگی آن است. در روزهای اخیر، معاون رئیس جمهور ایران – شخصیتی بدون قدرت سیاسی- و یکی از فرماندهان نظامی ایران تهدید به بستن تنگه هرمز، با بیان این  مثل فارسی  کردند که اینکار به آسانی ” نوشیدن یک لیوان آب” [مثل آب خوردن] خواهد بود. اما یکی از فرمانده های ارشد سپاه پاسداران – مرکز بسیار مهم قدرت در ایران- به سرعت عقب نشینی کرد و توضیح داد که تهران قصدی برای بستن تنگه هرمز ندارد. انجام اینکار دیوانگی خواهد بود چرا که ایران از هر کشور دیگری بیشتر متضرر خواهد شد. بستن تنگه هرمز به تعطیل شدن کامل صادرات و واردات ایران منجر خواهد شد و از آنجایی که ۶۰ درصد درآمد ایران از صدور نفت حاصل میشود، اینکار موجب فلج شدن دولت ایران خواهد شد.

این گونه مخالفت ها، بخشی از بهم ریختگی سیستم سیاسی ایران است. همین دو سال پیش، احمدی نژاد، متحد رهبر عالی کشور، آیت الله علی خامنه ای، بود. حالا آنها دشمن یکدیگرند. اصلاح طلبان که کاندیدای ریاست جمهوری میر حسین موسوی و رئیس جمهور پیشین محمد خاتمی،را در بر میگیرند،  نیز مخالف احمدی نژاد هستند. روحانیان بخش بخش شده اند و در حال از دست دادن قدرت اند. فراتر از همه، سپاه پاسداران قرار دارد که در حال تغیر حکومت مذهبی ایران به دیکتاتوری شبه نظامی است. هیچ کدام از اینها نشان دهنده پایداری سیاسی یا قدرت نیست.

در همین حال، برنامه اتمی ایران در حال پیشرفت است. این گریز ناپذیر است: فناوری هسته ای ۷۰ سال از عمرش میگذرد؛ ایران دارای جامعه علمی قابل توجهی است و برنامه هسته ای اش را به عنوان سمبلی از امنیت و غرور می بیند. اما آیا  کره شمالی  بخاطر اینکه دارای چند سلاح هسته ای است،  قدرتمند و در حال رشد است؟ (باید به کسانی چون گینگریچ که تغیر رژیم را به عنوان یک “راه حل” میبینند این نکته را اشاره نمود که موسوی و دیگر رهبران جنبش سبز ایران قویا از برنامه هسته ای ایران حمایت میکنند و از احمدی نژاد به خاطر اینکه زیاده از حد به غرب پیشنهاد مذاکره داده است، انتقاد کرده اند.)

دولت اوباما در جبهه های مختلف فشار بسیار زیادی را بر ایران وارد کرده است – فشاری بسیار بیشتر از آنچه دولت بوش قادر به اعمال آن بوده است. بخشی از این به این دلیل بوده که این فشار در هرجا که امکانش بوده، با همکاری کشورهای دیگر اعمال شده است. ایالات متحده از ایران نفت نمیخرد. اما کشورهای اروپایی، ژاپن و کره جنوبی از ایران نفت خریداری میکنند و اگر  این کشورها با دور جدید تحریمها همراه شوند، ایران با سقوط آزاد اقتصادش مواجه خواهد شد.

به نظر میرسد دولت اوباما به این جمع بندی رسیده است که رژیم ایران یا آمادگی آنرا ندارد و یا اینکه قادر نیست  به یک سازش استراتژیک با غرب دست یابد. رژیم بسیار بخش بخش شده است و خامنه ای، کسی که حرف آخر را میزند،  از نظر ایدئولوژیکی بسیار انعطاف ناپذیر است. تا اینجای کار واشنگتن میخواهد که فشار بر ایران وارد کند، به این امید که سر انجام رژیم را مجبور به گفتگوی جدی نماید.

این استراتژی قابل درک است. اما این خطر را نیز در بر دارد که فشار ممکن است  پیامد های بسیار خطرناکی داشته باشد. قیمت نفت در زمان بحران جهانی در حال بالا رفتن است، تنها به دلیل همین خطرات سیاسی. بدون استراتژی محتاطانه، این خطرات بیشتر خواهد شد. کشورهای ضعیفی که رژیم هایشان در معرض فشاراند گاهی میتوانند مشکلات بیشتری از کشورهای قوی ایجاد کنند.

نوشته: فرید زکریا 
۴ ‌ژانویه ۲۰۱۲

تمام حرفها این روزها در همه جا در مورد قدرت ایران است. میت رامنی، کاندیدای پیشتاز جمهوریخواهان [ برای ریاست جمهوری]، ایران را “بزرگترین تهدیدی که جهان در دهه آینده با آن روبرو است” توصیف میکند. او و دیگران، تحت تاثیر اعلان اخیر ایران در مورد توانایی های اتمی و آزمایش موشکی آن قرار گرفتند. نیوت گینگریچ، [کاندیدای دیگر جمهوری خواهان برای ریاست جمهوری] چالش ایران را با ظهور هیتلر در آلمان مقایسه کرده است. کارشناسانی که با احتیاط بیشتری نظر می دهند نیز نفوذ و قدرت ایران را در خاور میانه، در حال افزایش می بینند.

در واقع، داستان واقعی از این قرار است که ایران ضعیف است و در حال ضعیف تر شدن است. تحریم ها، اقتصاد ایران را به سمت سقوط برده است. سیستم سیاسی،  شکسته شده و در حال خرد شدن است. خارج از کشور، نزدیکترین متحد و تقریبا تنها حامی رژیم – سوریه – خود در حال خرد شدن است. حکومتهای پادشاهی خلیج فارس ، علیه ایران متحد شده اند و روابطشان را با واشنگتن مستحکم کرده اند. هفته گذشته، عربستان سعودی، بزرگترین معامله تاریخی  خرید سلاح های امریکایی خود را انجام داد. در همین حال، اروپا میرود تا تحریمهای شدیدتری را علیه تهران به تصویب برساند.

ساده ترین معیار قدرت ایران، پول رایج آن است. زمانی که اوباما رئیس جمهور شد، می توانستید با یک دلار ۹،۷۰۰ ریال بخرید. از آن پس، دلار در برابر ریال، ۶۰ درصد گرانتر شده است. رئیس جمهور ایران، محمود احمدی نژاد اخیرا به مجلس گفت که تحریم های اخیر “گسترده ترین تحریم ها تا به امروز” بوده و اینکه “این سنگین ترین تهاجم اقتصادی به یک کشور در تاریخ است … هر روز، تمامی فعالیت های بانکی و اقتصادی ما و توافقات ما، بازرسی و بلوکه میشود”. این هفته، رویتر گزارش داد که بهای مواد غذایی در چند ماه گذشته  ۴۰ درصد افزایش یافته است.

واکنش تهران به  تحریم هایی که بر صادرات نفت آن تاثیر میگذارد، نشان دهنده درماندگی آن است. در روزهای اخیر، معاون رئیس جمهور ایران – شخصیتی بدون قدرت سیاسی- و یکی از فرماندهان نظامی ایران تهدید به بستن تنگه هرمز، با بیان این  مثل فارسی  کردند که اینکار به آسانی ” نوشیدن یک لیوان آب” [مثل آب خوردن] خواهد بود. اما یکی از فرمانده های ارشد سپاه پاسداران – مرکز بسیار مهم قدرت در ایران- به سرعت عقب نشینی کرد و توضیح داد که تهران قصدی برای بستن تنگه هرمز ندارد. انجام اینکار دیوانگی خواهد بود چرا که ایران از هر کشور دیگری بیشتر متضرر خواهد شد. بستن تنگه هرمز به تعطیل شدن کامل صادرات و واردات ایران منجر خواهد شد و از آنجایی که ۶۰ درصد درآمد ایران از صدور نفت حاصل میشود، اینکار موجب فلج شدن دولت ایران خواهد شد.

این گونه مخالفت ها، بخشی از بهم ریختگی سیستم سیاسی ایران است. همین دو سال پیش، احمدی نژاد، متحد رهبر عالی کشور، آیت الله علی خامنه ای، بود. حالا آنها دشمن یکدیگرند. اصلاح طلبان که کاندیدای ریاست جمهوری میر حسین موسوی و رئیس جمهور پیشین محمد خاتمی،را در بر میگیرند،  نیز مخالف احمدی نژاد هستند. روحانیان بخش بخش شده اند و در حال از دست دادن قدرت اند. فراتر از همه، سپاه پاسداران قرار دارد که در حال تغیر حکومت مذهبی ایران به دیکتاتوری شبه نظامی است. هیچ کدام از اینها نشان دهنده پایداری سیاسی یا قدرت نیست.

در همین حال، برنامه اتمی ایران در حال پیشرفت است. این گریز ناپذیر است: فناوری هسته ای ۷۰ سال از عمرش میگذرد؛ ایران دارای جامعه علمی قابل توجهی است و برنامه هسته ای اش را به عنوان سمبلی از امنیت و غرور می بیند. اما آیا  کره شمالی  بخاطر اینکه دارای چند سلاح هسته ای است،  قدرتمند و در حال رشد است؟ (باید به کسانی چون گینگریچ که تغیر رژیم را به عنوان یک “راه حل” میبینند این نکته را اشاره نمود که موسوی و دیگر رهبران جنبش سبز ایران قویا از برنامه هسته ای ایران حمایت میکنند و از احمدی نژاد به خاطر اینکه زیاده از حد به غرب پیشنهاد مذاکره داده است، انتقاد کرده اند.)

دولت اوباما در جبهه های مختلف فشار بسیار زیادی را بر ایران وارد کرده است – فشاری بسیار بیشتر از آنچه دولت بوش قادر به اعمال آن بوده است. بخشی از این به این دلیل بوده که این فشار در هرجا که امکانش بوده، با همکاری کشورهای دیگر اعمال شده است. ایالات متحده از ایران نفت نمیخرد. اما کشورهای اروپایی، ژاپن و کره جنوبی از ایران نفت خریداری میکنند و اگر  این کشورها با دور جدید تحریمها همراه شوند، ایران با سقوط آزاد اقتصادش مواجه خواهد شد.

به نظر میرسد دولت اوباما به این جمع بندی رسیده است که رژیم ایران یا آمادگی آنرا ندارد و یا اینکه قادر نیست  به یک سازش استراتژیک با غرب دست یابد. رژیم بسیار بخش بخش شده است و خامنه ای، کسی که حرف آخر را میزند،  از نظر ایدئولوژیکی بسیار انعطاف ناپذیر است. تا اینجای کار واشنگتن میخواهد که فشار بر ایران وارد کند، به این امید که سر انجام رژیم را مجبور به گفتگوی جدی نماید.

این استراتژی قابل درک است. اما این خطر را نیز در بر دارد که فشار ممکن است  پیامد های بسیار خطرناکی داشته باشد. قیمت نفت در زمان بحران جهانی در حال بالا رفتن است، تنها به دلیل همین خطرات سیاسی. بدون استراتژی محتاطانه، این خطرات بیشتر خواهد شد. کشورهای ضعیفی که رژیم هایشان در معرض فشاراند گاهی میتوانند مشکلات بیشتری از کشورهای قوی ایجاد کنند.


به  نوشته سایتها احمدی نژاد و همراهانش در سفر اخیرشان به نیویورک در هتلی به نام    Warwick  Hotel  اقامت داشته اند. کنجکاوی نویسنده این متن به اینکه جناب احمدی نژاد در چه گونه هتلی اقامت داشته اند موجب شد تا سری به وبسایت هتل مربوطه بزند. اول از همه اینکه هتل  Warwick  یک هتل لوکس در نیویورک به حساب می آید. قیمتها اتاق ها اما داستان دیگریست! با یک جستجوی ساده در سایت هتل و انتخاب تاریخ تقریبی اواخر ماه سپتامبر که زمان برگزاری اجلاس سازمان ملل است متوسط قیمت هر اتاق با تخت کینگ سایز (بدون در نظر گرفتن مالیات) شبی ۶۵۰ دلار است.به نظر نویسنده این مطلب،  کسانی که به عنوان نمایندگان  یک کشور در چنین اجلاسی شرکت میکنند باید از بهترین امکانات برخوردار باشند، چرا که آنان در واقع ویترینی از شخصیت و کلاس کشورشان هستند، البته به این شرط که نمایندگان واقعی کشورشان باشند! اما جدای از اینکه این شرط در مورد معجزه هزاره سوم و چهارم صادق نیست و بگذریم از اینکه حرفها و سخنرانیهای نسنجیده ایشان چه هزینه های سیاسی و اقتصادی به کشور و مردم وارد میکند،   این گونه هزینه کردن ها از پول مردم ایران برای هتل آنهم از سوی  کسی که با شعار  ساده زیستی و حمایت از تهیدستان آراء آنها را بدست آورده و در آغاز کار حتی حاضر به استفاده از هواپیمای اختصاصی برای سفر های کاری نبود بخشودنی نیست! و به یاد داشته باشیم که از جیب ملت ایران هزینه  فک و فامیل احمدی نژاد و لشکر صد و چند نفره همراهاش نیز پرداخته شده!

در مورد سخنان اخیر محمد علی ابطحی معاون رییس دولت اصلاحات و موسوی خوئینی ها دبیرکل مجمع روحانیون مبارز در مورد اصلاحات و جنبش سبز نکاتی را بایستی متذکر شد.

۱- این حق برای هر فرد از هر گروه و حزب سیاسی محفوظ است تا در بیان آرا و نظرات خود آزاد باشد و از این زاویه این نظرات محترم می باشند

۲- دیدگاه این اعضا بلند ‍پایه اصلاح طلب را البته میتوان به عنوان تاکتیکی برای تایید صلاحیت شدن برای انتخابات پیش روی مجلس قلمداد کرد. در صورت صحت  این فرض البته اصل شرکت در انتخاباتی که در آن برای تایید شدن به عنوان نامزد بایستی اینگونه مواضع (واقعی) خود و دوستان و هواداران را تخطئه کرد خود مورد سوال جدی است.

۳- نکته کلیدی این مقال اینست که در صورتی که آقایان مواضعشان تغییر کرده و سخنان آنان بیانگر مکنونات قلبیشان است باید به این دوستان متذکر شد که  اصلاح طلبی نامی است که آنان بر حرکت آزدی خواهانه مردم در خرداد ۷۲ گذارده اند و این برداشت آنان برداشت و تفسیر غیر واقعی از مطالبت بسیار فراتر مردم است که در خرداد ۷۲ آغاز شد و در خرداد ۸۸ وارد فاز جدیدی گردید. بنابر این آنانند که بایستی واقعیت مطالبات مردم را ببینند و برداشتشان را از مطالبات مردمی واقع گرایانه تر نمایند تا در این حرکت از مردم عقب نمانند.

دانشگاهیان این بار هدف سیاستهای مردم فریبانه و پوپولیستی محمود احمدی نژاد و حلقه یارانش قرار گرفته اند. در این راستا طرح یک باره سیاست تفکیک جنسیتی در دانشگاه ها از سوی وزیر علوم و مخالفت احمدی نژاد طی نامه ای  با ادبیات خاص » شنیده شده است … » که گویا رئیس کابینه در جریان طرحی چنین جنجالی قرار نداشته، گام نخست برای فریفتن دانشجویان از یک سو و از سوی دیگر، انحراف اذهان عمومی از مشکلات جدیتر سیاسی و اقتصادی  کشور،  میتواند ارزیابی شود.
در گامی دیگر امروز، شورای انقلاب فرهنگی به ریاست احمدی نژاد، تعداد پذیرش دانشجویان دکتری در آزمون امسال را از میزان پیش بینی شده ۵،۶۰۰ نفر به یکباره به ۱۰،۰۰۰ نفر افزایش داد. آنانیکه که در دوره دکتری تحصیل کرده اند یا از نزدیک با پیچیدگیها و امکانات مورد نیاز این دوره ها آشنایی دارند، بهتر میتواند مشکلاتی را که با چنین اقدام غیر کارشناسانه، سطحی و عوام فریبانه ای، گریبان دانشگاه ها و دانشجویان کنونی و آینده دوره های دکترا را خواهد گرفت، درک کنند.
همه این رفتارهای احمدی نژاد در جهت نفوذ به بدنه دانشگاه انجام میشود و این نشان از دغدغه معجزه هزاره سوم و اطرافیانش، نسبت به آینده سیاسی شان است، چرا که همه سنگرها را از دست رفته میبینند و امیدوار به یافتن مامنی برای فردایشان هستند. در واقع  از هم اکنون میتوان سرنوشت احمدی نژاد و «جریان انحرافی»اش  را به روشنی دید، سرنوشتی که به یقین ، بهتر از وضیت فعلی دوستان و همکاران سابق ولی فقیه، نخواهد بود.

زکریا: تقریبا ۲ سال از انتخابات در ایران که محمود احمدی نژاد را در قدرت نگاه داشت و منجر به جنبش سبز شد میگذرد. میهمان من در تهران بود تا انتخابات را برای مجله  نیوزویک پوشش دهد تا اینکه یک روز سپاه پاسداران در خانه اش را زد. پس از آن مازیار بهاری  ۱۱۸ روز را در زندان اوین گذارند که از این مدت بیشتر آن را در انفرادی به سر برد. او کتابی در باره ایران و تجربه اش در آنجا نوشته است. عنوان کتابش » سپس آنان به سراغ من آمدند» است. او اینک دو سال پس از آن اتفاقات اینجا پیش من است تا در باره ایران صحبت کند.

زکریا: خوش آمدی مازیار

بهاری: خوشحالم که اینجا هستم

زکریا: همه ما ‎»بهار عربی» [انقلاب های اخیر در کشور های عربی] را دیده ایم. این پدیده در ایران در حال وقوع نیست. آیا این به دلیل این است که رژیم ایران متفاوت است یا اینکه آنها قادر بوده اند بیرحمانه آنرا سرکوب کنند.

بهاری:  به نظر من دو تفاوت عمده بین وضعیت ایران و سایر منطقه وجود دارد. مساله اول این است که ایرانیان تجربه تغییرات ناگهانی ناشی از یک انقلاب را ۳۲ سال پیش تجربه کردند. بنابرین آنها با هرگونه تغییر ناگهانی  محتاطانه رفتار میکنند. آنها به دنبال انقلاب دیگری نیستند. کمااینکه آنچه در سال ۲۰۰۹ اتفاق افتاد هم یک انقلاب نبود .حرکتی بود برای تغییر، برای اصلاح. دیگر تفاوت ایران و سایر کشورهای   منطقه در این هست که آیت الله خامنه ای، رهبر ایران ، دیکتاتور ایران ،میخواهد خود را به عنوان رهبری پاکدست در دریایی از فساد جلوه دهد. برای مثال او خیلی با مبارک یا بن علی متفاوت هست. او پسران خود را از مشارکت در فعالیتهای مالی منع کرد، وبه باورحامیانش رهبرشان یک قدیس هست. منظور من این است که اگر آیت الله خامنه ای یک کاتولیک می بود، حامیانش تا الان او را به درجه قدیسی میرساندند. بنابراین خامنه ای هوادارانی دارد که مایلند جان خود را برای او از دست دهند و برای او حاضر به کشتن نیز هستند. و من فکر نمیکنم همچین موردی درکشورهای دیگر وجود داشته باشد.

زکریا:  جنگ قدرت در ایران شکل جالبی به خود گرفته است، به نظر میرسد احمدی نژاد به این نتیجه رسیده است که  ایدولوژی  دینی دیگر جوابگو نیست و به همین دلیل او از دین سالاران  فاصله گرفته است. ما فکر میکنیم احمدی نژاد آدم بده است. اجازه بده من سوالم رو ساده مطرح کنم. طرف خوب این جنگ قدرت چه کسی (کسانی) هستند ، ملایان یا احمدی نژاد؟

بهاری: راستش، جواب ساده این است که هیچکدام آدم خوبه نیستند.  از طرفی از نظر حامیان خامنه ای،او ولی فقیه است. کسی که هم توانائی تفسیر آیات قران را دارد و هم میتواند به امورات کشور نظارت داشته باشد. اما نظر حامیان احمدی نژاد این است که برای تفسیر قران، دیگر نیازی به روحانیون نیست. آنها میگویند که ما خود از عهده تفسیر تعلیمات  قران بر میاییم و اینکه ما میتوانیم با امام دوازدهم شیعه در ارتباط باشیم. در واقع احمدی نژاد بدون اینکه به طور مستقیم به خامنه ای حمله کند، آن سیستم اعتقادی که خامنه ای را در قدرت نگاه داشته,  تضعیف میکند.

زکریا: آیا احمدی نژاد شخص محبوبیست؟ چون او به عنوان شهردار تهران محبوب بود. همچنین برای بخشی از دوران  ریاست جمهوریش به خاطر سادگی و پاک بودن محبوبیت داشت. در واقع دلیل اینکه او ظاهرخیلی ساده ای  دارد همین است. آیا هنوز همانطور محبوب هست؟

بهاری:نه. من فکر نمیکنم. اینکه احمدی نژاد طرفداران زیادی داشت دلیلش حمایت خامنه ای بود. اما الان با توجه به اینکه خامنه ای دیگر  به صراحت از او پشتیبانی نمیکند، احمدی نژاد پایگاه خود را از دست داده است. و به همین دلیل او تلاش میکند که احساسات ملی گرایی مردم را تحریک کند ویک پایگاه جدید برای حمایت از خود داشته باشد. احمدی نژاد را یک سری افراد دوره کرده اند که اعتقادات مذهبی خاصی دارند.

زکریا: در این وضیعت سر در گم، یکی از مواردی که شما اغلب در برنامه ما میگفتیداین بود که فراموش نکنیم این رژیم از برخی حمایت ها برخوردار هست. مردم فقیر، مردم روستایی، و همچنین بعضی مردم با تفکر مذهبی هستند که از رژیم حمایت میکنند. آیا به نظر شما رژیم این حمایت ها را دارد از دست میدهد؟ آیا نشانه ای وجود دارد؟

بهاری: من فکر می کنم رژیم حامیان خود را  هر روزدارد از دست میدهد. سال گذشته نسبت به الان طرفداران بیشتری داشتند. به این دلیل که شرایط واقعا غیر قابل  دفاع شده است، تمام مواردی که منجر به سرنگونی مبارک و بن علی در مصر و تونس شدند در ایران وجود دارند. نرخ بالای بیکاری، تورم، قشرتحصیلکرده جامعه که حس میکنند از حقوق خود محروم شده اند و رای شان به حساب نمیاید.  مردم میگفتند دیو چو بیرون رود فرشته درآید  به این معنی که وقتی شاه برود خمینی میاید. اما  بعد مردم دیدند که با رفتن دیو چیز بدتری جایگزین او شد. و الان دیگر مردم همچین چیزی نمیگویند.

زکریا: دراین شرایط پیچیده، دولت ایالات متحده امریکا چه باید انجام دهد؟ چون دولت اوباما در اوایل کار خود، سعی داشت ببیند که آیا راهی برای برقراری گفتگو با ایران وجود دارد. و بخشی از آنچه رخ داده بود این بود که رژیم ایران واقعا تمایلی به گفتگو ندارد چون آنها نیاز به  احساسات ضد امریکا یی دارند. و پس از ان، البته، انقلاب سبز اتفاق افتاد. و به نظر من در حال حاضر هیچ گونه سیاست منسجمی در قبال ایران وجود ندارد.  آیا باید همچین سیاستی اتخاذ  شود؟ دولت چگونه باید ان را به کار بگیرد؟

بهاری: همانطوری که شما گفتید شرایط واقعا پیچیده است. به نظر من آنها باید بیشتر روی تحریم ها کار کنند. آنها باید تحریم های بد را که به مردم عادی لطمه میزنند حذف کنند.  باید اجازه سفر بیشتر به ایرانیان بدهند. به نظر من یک اقدام خوبی که در این زمینه صورت گرفته دادن ویزای با امکان ورود و خروج مکرر به دانشجویان است. من فکر میکنم آنچه که ایالات متحده باید انجام دهد این است که ابزاری برای ارتباط برای ایرانیان فراهم کند. مردم ایران میدانند چه کار کنند. آنها میدادند چگونه سرنوشت خود را تعیین کنند. اما آنچه که مردم به ان نیاز دارند این است که چگونه با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. و این یعنی داشتن زیرساختهای بهتر برای ارتباطات،  مثل اینترنت ماهواره ای که امکان سانسورش وجود ندارد. آنها به فیلتر شکن های بیشتری احتیاج دارند. شرکت هایی مثل گوگل، یاهو!، یوتیوب باید بتوانند به راحتی امکاناتشان را در اختیار مردم ایران قرار دهند بدون اینکه نگران توبیخ شدن به وسیله دولت امریکا باشند. کلا دولت باید تلاش کند تا آنجائی که ممکن است به ایرانیان کمک کند.

<object width=»416″ height=»374″ classid=»clsid:D27CDB6E-AE6D-11cf-96B8-444553540000″ id=»ep»><param name=»allowfullscreen» value=»true» /><param name=»allowscriptaccess» value=»always» /><param name=»wmode» value=»transparent» /><param name=»movie» value=»http://i.cdn.turner.com/cnn/.element/apps/cvp/3.0/swf/cnn_416x234_embed.swf?context=embed&videoId=bestoftv/2011/06/19/exp.maziar.bahari.gps.june.cnn&raquo; /><param name=»bgcolor» value=»#000000″ /></object>

 زکریا: شما در کتابت در مورد مادر خود صحبت کردی چند سالش است؟

 بهاری:۸۴ سال

زکریا: الان کجاست؟

بهاری: او در تهران است.

زکریا: زندگی جدید موجب شده که شما نتوانید مادرتون را ببینید.

بهاری: من نمی تونم به دیدنش بروم. او هر چند وقت یک بار به لندن میاید. اما خیلی غم انگیز است.

زکریا: پس به ایشون اجازه خروج میدهند؟

 بهاری: بله، اجازه خروج به او میدهند.

زکریا: و پدرتون هم به وسیله رژیم شاه زندانی شده بودند.

بهاری: پدرم توسط رژیم شاه زندانی شد. خواهرم به وسیله رژیم خمینی زندانی شد. و این داستان منحصر به ما نیست. ما جز میلیون ها، هزاران خانواده ایرانی هستیم که درهر دو رژیم زندان بودند.مادرم به ایرانی بودنش افتخار میکند. می گوید من در این کشور به دنیا آمدم، می خواهم در این کشور زندگی کنم و می خواهم همینجا بمیرم. این چیزی هست که خیلی از مردمی که در ایران هستند می گویند. و به همین خاطر است که من به آینده ایران امیدوارم. چون با وجود سرکوب حکومت، مردم امید خودشان را از دست ندادند. آنها همچنان برای آینده بهتر مبارزه میکنند.هر چند این مبارزه با ترس و هراس همراه است، ولی نتیجه خوبی خواهد داشت.

زکریا: مازیار بهاری، خوشحالم که در خدمت شما بودیم

بهاری: خوشحال شدم

فلش بک به مناظره تاریخی موسوی و احمدی نژاد(نقل به مضمون):

احمدی نژاد: آقای موسوی، یادتون میاد شما به خاطر اینکه اختلاف نظر داشتید ، کاری کردید که حد اقل اختیارات قانونی رییس جمهور وقت [خامنه ای]  را ازش گرفتید. باید وزرا را می بردید رییس جمهور تایید کند، اما کاری کردید که امام وارد شد…

آقای احمدی نژاد، تاریخ تکرار پذیر است.  فقط کافی بود دو سال می گذشت تا خود تجربه کنی چیزی را که موسوی ۲۵ سال پیش تجربه کرد. حالا در خانه ات بنشین و منتظر باش تا با تو هم آن شود که با همکاران سابق ولی فقیه و ولی امر مسلمین جهان و حومه شد. منتظری، موسوی ، کروبی، هاشمی، خاتمی و …

مِی 2024
د س چ پ ج ش ی
 12345
6789101112
13141516171819
20212223242526
2728293031