You are currently browsing the monthly archive for ژانویه 2012.

حال عجیبی بود دیدن اصغر فرهادی و پیمان معادی، کارگردان و بازیگر فیلم  جدایی نادر از سیمین (A Separation)، در بالای سکوی مراسم معتبر گلدن گلب به عنوان برنده بهترین فیلم خارجی این جشنواره معتبر جهانی درحالی که فرهادی جایزه در دست داشت و بیش از همه از مردم کشورش ستایش میکرد. احساس غرور زمانی بیشتر میشد که در حین صحبتهای کوتاه و پر معنای فرهادی، دوربینهای تلویزیونی چهره ستاره های دنیای سینما را به صورت کلوز آپ نشان میداد، برد پیت و آنجلینا جولی، دی کاپریو و بقیه … چقدر زیبا بود پس از این همه اخبار شومی که از ایران هر روز بر صدر اخبار دنیا دیده ایم، دنیا چهره دیگری از ایران و اینبار از مردم ایران دید و از سوی دیگر دل مردم ما، پس از مدتها شاد شد. فرهادی واقعا گل کاشت، دست مریزاد…

دنیا، سینمای مستقل ایران را ارج می نهد و دولت ایران، خانه سینمای مستقل را خراب می کند! مردم ما خوب می فهمند دشمن فرهنگ و هنر و پیشرفت ایران کیست.

حرف زیادی در مورد سیاست خارجی در رقابت انتخاباتی جمهوری خواهان وجود ندارد و احتمالا شما نیز متوجه این موضوع شده اید، بجز یک مورد. همه در باره قدرت تازه ایران و شهامتش حرف میزندد، از آزمایش موشکی اش، پیشرفتش در برنامه هسته ای و فعالیت هایش در عراق.
 میت رامنی، کاندیدای پیشتاز جمهوریخواهان [ برای ریاست جمهوری]، ایران را “بزرگترین تهدیدی که جهان در دهه آینده با آن روبرو است” توصیف میکند. در واقع، داستان واقعی از این قرار است که ایران ضعیف است و در حال ضعیف تر شدن است. تحریم ها، اقتصاد ایران را به سمت سقوط برده است. سیستم سیاسی،  شکسته شده و در حال خرد شدن است. خارج از کشور، نزدیکترین متحد و تقریبا تنها حامی رژیم – سوریه – خود در حال خرد شدن است. حکومتهای پادشاهی خلیج فارس ، علیه ایران متحد شده اند و روابطشان را با واشنگتن مستحکم کرده اند. هفته گذشته، عربستان سعودی، بزرگترین معامله تاریخی  خرید سلاح های امریکایی خود را انجام داد. در همین حال، اروپا میرود تا تحریمهای شدیدتری را علیه تهران به تصویب برساند.

ساده ترین معیار قدرت ایران، پول رایج آن است. زمانی که اوباما رئیس جمهور شد، می توانستید با یک دلار ۹،۷۰۰ ریال بخرید. از آن پس، دلار در برابر ریال، ۶۰ درصد گرانتر شده است. به این معنی که این هفته با یک دلار میشد ۱۵،۶۰۰ ریال خرید. رئیس جمهور ایران، محمود احمدی نژاد اخیرا به مجلس گفت که تحریم های اخیر “گسترده ترین تحریم ها تا به امروز” بوده و اینکه “این سنگین ترین تهاجم اقتصادی به یک کشور در تاریخ است … هر روز، تمامی فعالیت های بانکی و اقتصادی ما و توافقات ما، بازرسی و بلوکه میشود”. این هفته، رویتر گزارش داد که بهای مواد غذایی در چند ماه گذشته  ۴۰ درصد افزایش یافته است .

واکنش تهران به  تحریم هایی که بر صادرات نفت آن تاثیر میگذارد، نشان دهنده درماندگی آن است. در روزهای اخیر، معاون رئیس جمهور ایران – شخصیتی بدون قدرت سیاسی- و یکی از فرماندهان نظامی ایران تهدید به بستن تنگه هرمز، با بیان این  مثل فارسی  کردند که اینکار به آسانی ” نوشیدن یک لیوان آب” [مثل آب خوردن] خواهد بود. اما یکی از فرمانده های ارشد سپاه پاسداران – مرکز بسیار مهم قدرت در ایران- به سرعت عقب نشینی کرد و توضیح داد که تهران قصدی برای بستن تنگه هرمز ندارد. انجام اینکار دیوانگی خواهد بود چرا که ایران از هر کشور دیگری بیشتر متضرر خواهد شد. بستن تنگه هرمز به تعطیل شدن کامل صادرات و واردات ایران منجر خواهد شد و از آنجایی که ۶۰ درصد درآمد ایران از صدور نفت حاصل میشود، اینکار موجب فلج شدن دولت ایران خواهد شد.

این گونه مخالفت ها، بخشی از بهم ریختگی سیستم سیاسی ایران است. همین دو سال پیش، احمدی نژاد، متحد رهبر عالی کشور، آیت الله علی خامنه ای، بود. حالا آنها دشمن یکدیگرند. اصلاح طلبان که کاندیدای ریاست جمهوری میر حسین موسوی و رئیس جمهور پیشین محمد خاتمی،را در بر میگیرند،  نیز مخالف احمدی نژاد هستند. روحانیان بخش بخش شده اند و در حال از دست دادن قدرت اند. فراتر از همه، سپاه پاسداران قرار دارد که در حال تغیر حکومت مذهبی ایران به دیکتاتوری شبه نظامی است. هیچ کدام از اینها نشان دهنده پایداری سیاسی یا قدرت نیست.

در همین حال، برنامه اتمی ایران در حال پیشرفت است. این گریز ناپذیر است: فناوری هسته ای ۷۰ سال از عمرش میگذرد؛ ایران دارای جامعه علمی قابل توجهی است و برنامه هسته ای اش را به عنوان سمبلی از امنیت و غرور می بیند. اما آیا  کره شمالی  بخاطر اینکه دارای چند سلاح هسته ای است،  قدرتمند و در حال رشد است؟ (باید به کسانی چون گینگریچ که تغیر رژیم را به عنوان یک “راه حل” میبینند این نکته را اشاره نمود که موسوی و دیگر رهبران جنبش سبز ایران قویا از برنامه هسته ای ایران حمایت میکنند و از احمدی نژاد به خاطر اینکه زیاده از حد به غرب پیشنهاد مذاکره داده است، انتقاد کرده اند.)

دولت اوباما در جبهه های مختلف فشار بسیار زیادی را بر ایران وارد کرده است – فشاری بسیار بیشتر از آنچه دولت بوش قادر به اعمال آن بوده است. بخشی از این به این دلیل بوده که این فشار در هرجا که امکانش بوده، با همکاری کشورهای دیگر اعمال شده است. ایالات متحده از ایران نفت نمیخرد. اما کشورهای اروپایی، ژاپن و کره جنوبی از ایران نفت خریداری میکنند و اگر  این کشورها با دور جدید تحریمها همراه شوند، ایران با سقوط آزاد اقتصادش مواجه خواهد شد.

به نظر میرسد دولت اوباما به این جمع بندی رسیده است که رژیم ایران یا آمادگی آنرا ندارد و یا اینکه قادر نیست  به یک سازش استراتژیک با غرب دست یابد. رژیم بسیار بخش بخش شده است و خامنه ای، کسی که حرف آخر را میزند،  از نظر ایدئولوژیکی بسیار انعطاف ناپذیر است. تا اینجای کار واشنگتن میخواهد که فشار بر ایران وارد کند، به این امید که سر انجام رژیم را مجبور به گفتگوی جدی نماید.

این استراتژی قابل درک است. اما این خطر را نیز در بر دارد که فشار ممکن است  پیامد های بسیار خطرناکی داشته باشد. قیمت نفت در زمان بحران جهانی در حال بالا رفتن است، تنها به دلیل همین خطرات سیاسی. بدون استراتژی محتاطانه، این خطرات بیشتر خواهد شد. کشورهای ضعیفی که رژیم هایشان در معرض فشاراند گاهی میتوانند مشکلات بیشتری از کشورهای قوی ایجاد کنند.

نوشته: فرید زکریا 
۴ ‌ژانویه ۲۰۱۲

تمام حرفها این روزها در همه جا در مورد قدرت ایران است. میت رامنی، کاندیدای پیشتاز جمهوریخواهان [ برای ریاست جمهوری]، ایران را “بزرگترین تهدیدی که جهان در دهه آینده با آن روبرو است” توصیف میکند. او و دیگران، تحت تاثیر اعلان اخیر ایران در مورد توانایی های اتمی و آزمایش موشکی آن قرار گرفتند. نیوت گینگریچ، [کاندیدای دیگر جمهوری خواهان برای ریاست جمهوری] چالش ایران را با ظهور هیتلر در آلمان مقایسه کرده است. کارشناسانی که با احتیاط بیشتری نظر می دهند نیز نفوذ و قدرت ایران را در خاور میانه، در حال افزایش می بینند.

در واقع، داستان واقعی از این قرار است که ایران ضعیف است و در حال ضعیف تر شدن است. تحریم ها، اقتصاد ایران را به سمت سقوط برده است. سیستم سیاسی،  شکسته شده و در حال خرد شدن است. خارج از کشور، نزدیکترین متحد و تقریبا تنها حامی رژیم – سوریه – خود در حال خرد شدن است. حکومتهای پادشاهی خلیج فارس ، علیه ایران متحد شده اند و روابطشان را با واشنگتن مستحکم کرده اند. هفته گذشته، عربستان سعودی، بزرگترین معامله تاریخی  خرید سلاح های امریکایی خود را انجام داد. در همین حال، اروپا میرود تا تحریمهای شدیدتری را علیه تهران به تصویب برساند.

ساده ترین معیار قدرت ایران، پول رایج آن است. زمانی که اوباما رئیس جمهور شد، می توانستید با یک دلار ۹،۷۰۰ ریال بخرید. از آن پس، دلار در برابر ریال، ۶۰ درصد گرانتر شده است. رئیس جمهور ایران، محمود احمدی نژاد اخیرا به مجلس گفت که تحریم های اخیر “گسترده ترین تحریم ها تا به امروز” بوده و اینکه “این سنگین ترین تهاجم اقتصادی به یک کشور در تاریخ است … هر روز، تمامی فعالیت های بانکی و اقتصادی ما و توافقات ما، بازرسی و بلوکه میشود”. این هفته، رویتر گزارش داد که بهای مواد غذایی در چند ماه گذشته  ۴۰ درصد افزایش یافته است.

واکنش تهران به  تحریم هایی که بر صادرات نفت آن تاثیر میگذارد، نشان دهنده درماندگی آن است. در روزهای اخیر، معاون رئیس جمهور ایران – شخصیتی بدون قدرت سیاسی- و یکی از فرماندهان نظامی ایران تهدید به بستن تنگه هرمز، با بیان این  مثل فارسی  کردند که اینکار به آسانی ” نوشیدن یک لیوان آب” [مثل آب خوردن] خواهد بود. اما یکی از فرمانده های ارشد سپاه پاسداران – مرکز بسیار مهم قدرت در ایران- به سرعت عقب نشینی کرد و توضیح داد که تهران قصدی برای بستن تنگه هرمز ندارد. انجام اینکار دیوانگی خواهد بود چرا که ایران از هر کشور دیگری بیشتر متضرر خواهد شد. بستن تنگه هرمز به تعطیل شدن کامل صادرات و واردات ایران منجر خواهد شد و از آنجایی که ۶۰ درصد درآمد ایران از صدور نفت حاصل میشود، اینکار موجب فلج شدن دولت ایران خواهد شد.

این گونه مخالفت ها، بخشی از بهم ریختگی سیستم سیاسی ایران است. همین دو سال پیش، احمدی نژاد، متحد رهبر عالی کشور، آیت الله علی خامنه ای، بود. حالا آنها دشمن یکدیگرند. اصلاح طلبان که کاندیدای ریاست جمهوری میر حسین موسوی و رئیس جمهور پیشین محمد خاتمی،را در بر میگیرند،  نیز مخالف احمدی نژاد هستند. روحانیان بخش بخش شده اند و در حال از دست دادن قدرت اند. فراتر از همه، سپاه پاسداران قرار دارد که در حال تغیر حکومت مذهبی ایران به دیکتاتوری شبه نظامی است. هیچ کدام از اینها نشان دهنده پایداری سیاسی یا قدرت نیست.

در همین حال، برنامه اتمی ایران در حال پیشرفت است. این گریز ناپذیر است: فناوری هسته ای ۷۰ سال از عمرش میگذرد؛ ایران دارای جامعه علمی قابل توجهی است و برنامه هسته ای اش را به عنوان سمبلی از امنیت و غرور می بیند. اما آیا  کره شمالی  بخاطر اینکه دارای چند سلاح هسته ای است،  قدرتمند و در حال رشد است؟ (باید به کسانی چون گینگریچ که تغیر رژیم را به عنوان یک “راه حل” میبینند این نکته را اشاره نمود که موسوی و دیگر رهبران جنبش سبز ایران قویا از برنامه هسته ای ایران حمایت میکنند و از احمدی نژاد به خاطر اینکه زیاده از حد به غرب پیشنهاد مذاکره داده است، انتقاد کرده اند.)

دولت اوباما در جبهه های مختلف فشار بسیار زیادی را بر ایران وارد کرده است – فشاری بسیار بیشتر از آنچه دولت بوش قادر به اعمال آن بوده است. بخشی از این به این دلیل بوده که این فشار در هرجا که امکانش بوده، با همکاری کشورهای دیگر اعمال شده است. ایالات متحده از ایران نفت نمیخرد. اما کشورهای اروپایی، ژاپن و کره جنوبی از ایران نفت خریداری میکنند و اگر  این کشورها با دور جدید تحریمها همراه شوند، ایران با سقوط آزاد اقتصادش مواجه خواهد شد.

به نظر میرسد دولت اوباما به این جمع بندی رسیده است که رژیم ایران یا آمادگی آنرا ندارد و یا اینکه قادر نیست  به یک سازش استراتژیک با غرب دست یابد. رژیم بسیار بخش بخش شده است و خامنه ای، کسی که حرف آخر را میزند،  از نظر ایدئولوژیکی بسیار انعطاف ناپذیر است. تا اینجای کار واشنگتن میخواهد که فشار بر ایران وارد کند، به این امید که سر انجام رژیم را مجبور به گفتگوی جدی نماید.

این استراتژی قابل درک است. اما این خطر را نیز در بر دارد که فشار ممکن است  پیامد های بسیار خطرناکی داشته باشد. قیمت نفت در زمان بحران جهانی در حال بالا رفتن است، تنها به دلیل همین خطرات سیاسی. بدون استراتژی محتاطانه، این خطرات بیشتر خواهد شد. کشورهای ضعیفی که رژیم هایشان در معرض فشاراند گاهی میتوانند مشکلات بیشتری از کشورهای قوی ایجاد کنند.


ژانویه 2012
د س چ پ ج ش ی
 1
2345678
9101112131415
16171819202122
23242526272829
3031